پنج باور غلط در محیط کار که نباید آن ها را باور کنید!
این که در چه حوزه کاری اشتغال داریم اهمیتی ندارد. محیط کاری محلی است پر از عقاید مبهم، باورهای غلط و سبک کاری که شناخت ما را از افراد دچار ابهام می کند. در حقیقت ادراک فرایندی است که طی آن، افراد برداشت خود را سازماندهی و شکل می دهند. در این فرآیند آنچه را که کسی درک می کند می تواند با چیزی که شخص دیگری درک می کند متفاوت باشد و همچنین هر دو درک می تواند از واقعیت عینی حقیقی بسیار متفاوت باشند.
ما باید این باورهای اشتباه را کنار بگذاریم و تلاش کنیم که قدرت و توان درک و برداشت خودمان را که بر اساس باورهای ذهنی ما شکل گرفته را کاهش دهیم.
روابط دوستانه در محیط کار
برخی بر این باورند که برقراری روابط دوستانه در محیط کاری که افراد دارای اختلالات روانی و رفتارهای اجتماعی غیر معمول هستند غیر ممکن است. در مقابل برخی دیگر وجود روابط دوستانه در محیط کاری را از جنبه های مهم برای موفقیت دانسته اند.
در واقع محیط کاری تشکیل شده است از افرادی که به دلیل وجود اعتماد متقابل، عقاید مشترک، ارزش ها، عشق و علاقه روابط دوستانه برقرار می کنند.
افرادی که در محیط کار خود روابط دوستانه تری با دیگران دارند نه تنها شادتر به نظر می رسند بلکه نسبت به افرادی که فاقد این گونه روابط هستند بازدهی بیشتری دارند. همچنین از رضایت شغلی بالاتری برخوردارند. البته بدیهی است که دوست داشتن همه افراد ممکن نیست ولی کنار گذاشتن دوستی نیز باعث می شود که فرد به انزوا کشیده شود.
داشتن محیط کاری شاد و مفرح
زمانی که از مدیریت خواسته می شود که محیط کار باید شاد و مفرح باشد آنها بی درنگ می پذیرند. جدا از مزایای کاری، کار اصالتاً هرگز به معنای فعالیتی لذت بخش و مفرح نیست و اساساً امری جدی در نظر گرفته می شود و این برداشت را فراهم می کند که هرگز به خودی خود امری سرگرم کننده نیست.
واقعیت این است که فعالیت های سرگرم کننده و محیط های کاری که پرسنل از کارکردن در آن محیط لذت می برند انرژی آور است و به آنها کمک می کند که تعامل بیشتری داشته باشند و بهره وری خود را بالاتر ببرند. در واقع می توان گفت که مزایای یک محیط کاری مفرح و سرگرم کننده و مثبت در ایجاد خلاقیت، روابط دوستانه و افزایش بهره وری بسیار تأثیرگذار است.
وجود سبک های مختلف کاری
حوزه های مختلف در یک محیط کاری به سبک های مختلف کار و یا به بیان ساده تر به افرادی که با توجه به ویژگی های درونی، خود را سازگار و مرتبط با آن سمت و موقعیت می بینند نیاز دارد. به عنوان مثال در هر یک از حوزه ها اعم از مدیریتی، دنباله روی و یا ایجاد روابط، افرادی باید به کار گمارده شوند که سبک کاری شان مطابق و هماهنگ با نیازهای آن حوزه است. این روش به کارگیری اغلب باعث می شود که افراد در انجام امور دیگر غیر قابل انعطاف بشوند.
واقعیت این است که هر فردی دارای مجموعه ای از جنبه های مختلف شخصیتی است. برای مثال:
افرادی که دارای شخصیت های ائتلاف گرایانه و به عبارتی یکپارچه گر هستند به دلیل داشتن سطح بالای هوش هیجانی خود در ایجاد روابط سالم و خوب مهارت دارند چرا که آنها با استفاده از مدیریت احساس خود از طریق روش مناسب برای از بین بردن استرس، برقرار ارتباط مؤثر، همدلی با دیگران، غلبه بر چالش ها و برطرف کردن تعارض ها تبحر دارند.
پیشگامان افرادی هستد که در الهام بخشیدن به دیگر افراد بخصوص کسانی که در یک مجموعه نادیده گرفته می شوند مهارت زیادی دارند و آنها را به این باور می رسانند که باید نهایت تلاش خود را درجهت رسیدن به اهداف خود انجام دهند.
بیشتر وقت بگذارید و بیشتر پول به دست آورید
باور اشتباه: اگر مدت زمان بیشتری را صرف کار کردن بکنید پول بیشتری به دست خواهید آورد.
لزوماً ساعات بیشتر کارکردن به معنی درآمد بیشتر داشتن نیست چرا که افراد زیادی هستند با صرف ساعات کاری کم دارای درآمدی بسیار هستند و بالعکس. از طرفی نیز باید بدانیم که فرسودگی ناشی از ساعت کاری زیاد نیز اجتناب ناپذیر است و خیلی سریع باعث فرسودگی جسمی فرد می شود.
باور اشتباه: پول تنها عامل انگیزه است. این باور بر آن است که پول موثرترین و قدرتمندترین عامل انگیزشی و محرک در بین افراد است.
این تصور غلط توسط فرهنگی شکل می گیرد که صرفاً پول را معیار سنجش ارزش می داند. در این گونه فرهنگ ها پول ارزش ذاتی کار را نادیده می گیرد و کسانی را که برای کار ارزش معنا داری قائل هستند را تبدیل به افرادی می کند که تنها به ارزش های غیر واقعی و بیرونی که همان کسب پول بیشتر است تبدیل می کند.
همه تنبل نیستند
باور اشتباه: مردم تمایلی ندارند که سخت کار کنند.
خیلی از کارمندان رفته رفته به دلایل مختلف از جمله داشتن یک رئیس بد و یا نادیده گرفتن ارزش ها در محل کار، عِرق خود را نسبت به کارشان از دست می دهند و دیگر احساس خوبی به کار خود ندارند. آنها در این موارد احساس خستگی و نگرانی نسبت به کار خود پیدا می کنند و انرژی و توان لازم را برای شغل خود نمی گذارند. البته چنانچه یک کارمند اطمینان حاصل کند که در یک محیط کاری مناسب مشغول به کار است که مورد بی توجهی قرار نمی گیرد هرگز تنبل نخواهد شد.
کار یک بازی بُرد – باخت است
بازی بُرد – باخت در حقیقت یک تئوری در حوزه امور مالی است که نشانگر این است که بُرد فرد یا گروهی از افراد به منزله باخت فرد یا گروهی دیگر است. این تصور و باور اشتباه بر پایه رویکرد محدود بودن منابع و مزایا استوار است و افراد را مجبور می کند که برای کسب این امتیاز محدود با یکدیگر مبارزه کنند چرا که اگر فردی امتیازی را کسب کند فرصت کسب این امتیاز برای دیگر افراد در آن حوزه غیر ممکن می شود و نتیجه این مبارزه جز تلاش بیهوده و انجام کار در حد کیفیتی نه چندان خوب چیز دیگری نیست.
ولی واقعیت این است که همه انسان ها می توانند با فراهم آوردن این فرصت ها و امتیازات و استفاده از آنها که برای همه قابل دسترسی در کنار یکدیگر قرار گیرند نه در مقابل یکدیگر. بازی برد – باخت صرفاً در مسابقات که پایانی برای آن وجود دارد و تنها یک طرف برنده و طرف مقابل بازنده است به کار می رود ولی در یک محیط کاری که پایانی برای آن نیست و افراد می توانند در کنار یکدیگر از فرصت ها و مزایا استفاده کنند به کار نمی آید.
دیدگاهتان را بنویسید