راه های ساده برای مدیریت کارمندان

مدیریت مردم موضوعی است که برای همه به خصوص صاحبان شرکت ها و کار فرمایان جالب است. بدون اینکه چطور تعدادی کارمند را اداره می کنید باید به شایستگی آنها و رابطه ی کاریشان آگاه باشید. برای آنکه بتوانید بر مردم به نحوی کارآمد مدیریت داشته داشته باشید باید به خوبی با آنها سازش کنید. این یعنی دیگران را آن طور که هستند ببینید و درک کنید. رمز موفقیت بهترین مدیران آن است که دارای هنری پرورش یافته از درک و سازش با دیگرانند و این صفات آنها همراه است با صبر، قاطعیت، اخلاق. برای مدیریت بهتر می توانید با کارمندان مانند دوست رفتار کنید و با نگاهی مثبت به آنها بنگرید و نشان دهید که آنان می توانند بر شما تکیه کنند.
شش ایده برای ساختن کارمندان :
یک مثال مدیریتی می گوید که هرگز کسانی را که برای پول کار می کنند استخدام نکنید.
آنهایی را انتخاب کنید که عاشق کارشان هستند. کارمندانی را که از صمیم قلب برای شرکتشان زحمت میکشند و در اداره ی آن موثرند.
- کارمندان خود را با پرچمی که در دست دارید رهبری کنید: مدیر همواره باید با کارکنان خود مانند یک رهبر واقعی برخورد نماید، سرعت رهبر، سرعت تیم را مشخص می کند.برای توضیح می توان گفت اگر موتور لوکومتیو 60 کیلومتر در ساعت سرعت داشته باشد، سرعت واگن ها نیز به همین مقدار خواهد بود. ارزش ها و اعتقادات مدیر در تمام شرکت گسترده می شود. وقتی برای کارمندانتان یک قدم بیشتر برمی دارید یک سال طول می کشد تا این را بفهمند. بنابراین تفاهم لازم و ضروری است. یک مدیر باید خلاق و مخترع باشد. مدیر باید شجاعت زیادی برای رهبری گروه داشته باشد. شجاعت قدرت است و به معنی خونسردی و حضور ذهن در تمام اوقات می باشد. «یک قانون»: ژنرال آیزنهاور عادت داشت که رهبری را با یک تکه نخ آموزش دهد، او یک تکه نخ را روی میز می گذاشت و می گفت آن را بکشید، هرکجا که بخواهید می رود، اما اگر آن را هل دهید به هیچ جا نمیرسید. این دقیقا روش رهبری کارمندان را نشان میدهد.
2) برای اختیار دادن به کارمندان اثر پیگمالیون : داستان پیگمالیون از این قرار است که تاجری ثروتمند در یونان، مجسمه سازی را برای ساختن مجسمه ی مرمری یک زن برای باغش استخدام کرد. موقع ساختن مجسمه ی مرمری، پیگمالیون آنقدر کارش را خوب انجام داد که تصور کرد مجسمه انسانی واقعی است و عاشقش شد. همینطور که زمان می گذشت، او ساعت ها با مجسمه حرف میزد و اهمیت نمیداد که پاسخی نمیشنود. اعتقاد او به کارش تا آن حد بود که روزی معجزه رخ داد و مجسمه زنده شد. اعتقاد پیگمالیون باعث شد رویایش به حقیقت مبدل شود. افکار ناخودآگاه ما نقش بسیار مهمی را در اعمال و تصمیم های ما نسبت به دیگران ایفا می کنند. افکار به اعمال تبدیل خواهند شد و این اعمال در دیگران واکنش ایجاد می کند. تصوری که نسبت به شخص دیگری داریم، پایه ی تصمیم گیری و عمل ما خواهد بود. یک مدیر خوب معتقد است که کارمندانش می توانند و باید تا جایی که ممکن است تصمیم گیری نمایند. از کارهای کوچک شروع کند و کم کم به کارهای بزرگ برسند.
3)اعتماد به نفس کارمندانتان را افزایش دهید: هر مدیری که می خواهد کارمندانش را بسازد باید مطمئن شود که اعمال خودش سازنده ی اعتماد به نفس کارمندانش است. رابطه ی خود را با کارمندانتان بر اساس دوستی و برابری بسازید که متزلزل نشود. این یک فرآیند عادت ساز است که به تدریج صورت می گیرد.

چند نکته:
الف- مچ کارمندانتان را موقع انجام کار درست بگیرید. یادتان باشد که قلم از شمشیر قدرتمند تر است، پس کار درست او را یادداشت کنید. مطمئن باشید از این عمل سود خواهید برد.
ب- به آنها امنیت بدهید, آموزش بدهید، تمرین دهید، پول دهید، اجازه دهید مبارزه کنند و ازهمه ی این ها مهمتر و بالا تر رضایت شغلی بدهید. برای انجام کارهایی که شرکت های بزرگ انجام می دهند، لازم نیست که صاحب نهاد خیلی بزرگی باشید و بدانید هیچ محدودیتی برای کارهایی که می توانید برای کارمندانتان انجام دهید وجود ندارد. چیزی که هنگام پرداخت می گویید 10% قضیه است. آنچه چشمانتان میگوید 20درصد، آنچه ذهنتان می گوید 30 درصد، آنچه قلبتان می گوید برابر 40 درصد کل موضوع ارزش دارد. با الگوی خوب بودن نظم را به آنها بیاموزید. هر رهبر یا مدیری باید از خودش الگویی خوب بسازد تا کارمندان دل به کار دهند. در این صورت نه تنها به مفهوم شراکت واقعی پی می برید بلکه از کار خود لذت زیادی خواهید برد.
4) موفقیت کارمندانتان موفقیت شماست: اگر بدانید از کارمندی با حقوق بالا، چگونه به نفع شرکت استفاده کنید، حقوق او گران به نظر نمی رسد. کاری کنید که کارمندانتان به موفقیت برسند و بازدهی داشته باشند. اگر آنها موفق شوند کار شما هم موفق خواهد بود. موفقیت یعنی رسیدن به چیزی بیش از آنچه انتظار میرفته. یک مدیر خوب، پیروزی هایش را با کارمندانش شریک می شود و مسئولیت شکست ها را به تنهایی بر عهده میگیرد و برای جلوگیری از شکست از دیگران پیشنهاد می خواهد. به کارمندانتان انگیزه بدهید. فروش، فروش است. اما وقتی به آنها بگویید که فروش یک واحد به معنی چه میزان سود برای نهادتان است و به علاوه فرصتی برای فروش های دیگر،کارمندانتان دلیل تلاش خود را بهتر می فهمند. علت کاری را که به آنها می سپارید توضیح بدهید و به صورت عادت درآورید. اگر کارمندی نداند که علت تلاش فردیش در موفق ساختن صنعت چیست از تمام توانایی هایش استفاده نخواهد کرد ولی در صورت دانستن سخت کوش تر خواهد بود.
5) اشتباهات کارمندانتان را با وقار و احترام ببخشید: افراد بشر همه کارمند هستند و کارمندان انسان هستند، انسان ها دچار ضعف های درونی می شوند. وقتی این ضعف ها را به عنوان یکی از عناصر درونی کارمندتان بشناسید می توانید از آنها به نفع اهدافتان استفاده کنید. آنها می توانند دچار ضعف هایی باشند. از قبیل:
- بیش از حد نیاز وقتی را برای انجام کاری در نظر بگیرند.
- کارمندان همه تمایل درونی به انجام تقلب دارند،مگر آنکه جو بیرونی سیستم بازدارنده باشد.
- وقتی تقلبی توسط کارمندانتان صورت میگرید،مدیر گروه به اندازه ی آنها مقصر است چون او فضا ی مساعد را ایجاد کرده است.
- اگر عدم صداقت کارمندی را در نظر نگیرید ممکن است او به انجام مجدد این اشتباه تشویق شود.
- کارمندان یا صادق هستند و یا صادق نیستند.در صورتی که فکر میکنید کارمندتان انسان خوبی است اشتباهات کوچک او را تا حد معقولی ببخشید.
کارمندان مثل سیب هستند. وقتی یک سیب لکه دار گیرتان می آید می توانید او را دور بیاندازید یا بعد از برداشتن لکه ی سیب با چاقو، آن را بخورید.
اکثرا روش دوم انتخاب می شود چون سیب بی لکه گران است. به طریق مشابه شما می توانید ضعف های کارمندانتان را با چاقوی ذهنی خود درآورید و از نقاط قوت آنها سود ببرید. اگر فقط نقص های آنها را ببینیم قادر به افزایش سود دهی صنعتمان نیستیم. باید دیدگاه صحیح و انعطاف پذیر داشته باشیم و برای افزایش توانایی های کارمندمان تلاش کنیم.
6) از تیم خود یک برنده بسازید: در یک تیم برنده اعضا با هم کار می کنند.کار تیمی محور موفقیت ژاپنی ها در دنیای تجارت است. «چهارراه اصلی تشکیل یک تیم برنده»:
الف) تنها دستور مدیر کافی نیست: هر ایده ای برای موفق شدن باید توسط هر یک از اعضا ی تیم درک شود. درست مانند یک مسابقه ی قایق سواری که سریعترین تیم گروهی است که اعضای آن با نظم کامل و هماهنگ با هم پارو میزنند.
ب) برابری در فداکاری کردن: اگر رهبری امروزش را فدای فردا کند، افراد تیم هم به دلخواه این کار را انجام می دهند و تیم بازدهی بیشتری خواهد داشت، البته این کار نیازمند هماهنگی وتلاش بیشتر است. وقتی تلاش خود را با دیگران همراه می کنیم به هدف تیم می رسیم.
ج) کنار آمدن با کارمندان: سعی کنید دنبال فرصتی برای تشکر از کارمندانتان باشید. یک زبان و خودکار طلایی داشته باشید. حرف های محبت آمیز بزنید و مطمئن باشید که این توسط آنها حس خواهد شد و آنها دوستدار شما خواهند بود. واقعیت این است که مردم به خاطر عادت های خوبشان به موقعیت های خوب می رسند.
د) خود را جای دیگران بگذارید: هر عضوی از تیم مشکلات خاص خود را دارد، خودتان را جای دیگران بگذارید تا بتوانید در حل مشکل به آنها کمک کرده یا حداقل آنها را راهنمایی کنید. اگر هم نتوانید کاری از پیش برید لااقل موجب رضایتشان می شوید. عادت به اینکه خود را جای دیگران بگذارید باعث همکاری بهتر افراد تیم خواهد شد. شما باید متواضعانه همکاری را شروع کنید حتی اگر دیگران خود را کنار کشیدند، کسانی که همکاری کردند تشویق نمایید. قاطیت، سرعت و عدالت باعث پیشرفت یک تیم می شوند. این پیام را در شرکت منتشر کنید: یا درست کار کنید یا استعفا بدهید. در این صورت به آخرین حد ظرفیت کاری کارمندتان دست میابید.
هـ) درست ارتباط برقرا کنید: اگر شما کارمند باشید از کارفرمایتان توقع دارید تا واضح سخن بگوید، لغات ساده به کار ببرد و با آرامش صحبت کند پس اکنون که مدیر هستید خود اینگونه باشید.
دیدگاهتان را بنویسید