مدیران کهنه کار، زمانه ای نو در مدیریت – قسمت دوم
در دوره ی اجرای برنامه تعدیل نیروی انسانی سازمان، مهندسی دوباره و تجدید ساختار، روابط فرهنگ به شدت عوض می شود، اصول ارزشی رهبران متحول می شود و کم کم اعتماد از بین می رود. همه کم کم نگران از دست دادن کار و به خطر افتادن آینده رابطه خود با شرکت می شوند. این پدیده در شرکت های کوچک و بزرگ و در همه جای دنیا اتفاق می افتد.
پنجم – اعتبار خود را از دست ندهید
در گذشته رکورد شرکت ها و اوضاع بد اقتصادی، عمری بیش از دو سه نداشت. اما امروزه تعدیل نیروی انسانی هدف دراز مدت است.
شرکت ها با داشتن کارکنان کم تر می توانند بازده و سود بیشتر داشته باشند. چارلز هندی از مدیر عاملی نقل می کند که فرمول موفقیت او نصف ضربدر دو ضربدر سه است. منظورش این است که با نصف کارکنان موجود می تواند 2 برابر تولید کند و 3 برابر سود ببرد.
نبود اعتماد سبب افت عملکرد می شود، زیرا در سرمایه معنوی شرکت فتور پیدا می شود. رهبران چگونه می توانند در سازمان هایی که تعدیل نیرو داشته اند اعتماد آفرینی کنند، حال آنکه کارکنان آنها یکسره نگران دریافت حکم اخراج هستند.
چهار پیشنهاد برای حفظ اعتماد در دوران رکود
فرض کنیم سازمان شما در کشاکش برنامه تعدیل نیرو است و شما تلاش می کنید که ضمن ایجاد اعتماد، آن را از دست ندهید. برای این کار چند راه وجود دارد:
1- قدرت کاریابی کارکنان را تقویت کنیم: حرف بسیاری از سازمان های بزرگ این است که نمی توانند کار عمرانه کارکنان خود را تضمین کنند. اما این سازمان ها با آموزش و تعلیم و تربیت به کارکنان کمک می کنند تا آنها بتوانند در جای دیگر برای خود کاری دست و پا کنند.
2- واکنش دیگر، توسل به خود اتکایی یا شیوه اوسونی (فیلسوف آمریکایی قرن 19) است: می توان به افراد گفت نباید برای تضمین کار عمرانه با این یا آن شرکت دل ببندید. باید تحصیل کنید و روی پای خودتان باستید. باید از فکر داشتن کارکنانی که یک عمر در خدمت سازمان باشند خارج شد.
3- مخالف را آزاد و حتی تشویق کنید و به ایده های خوب پاداش دهید: اگر تعدیل نیرو چاره ی حال سازمان است، رهبر باید بی پرده موضوع را با کارکنان در میان بگذارد. این رک گویی برای آنها که از سازمان می روند شفا بخش است. ارتباط بی پرده سبب می شود که شرکت برای کسانی که در سازمان می مانند امن باشد. رهبران بزرگ مخالف را تشویق می کنند، فرهنگ سازمان آنها زنده و پر هیاهو است و کارکنان برای بیان نظرات خود احساس راحتی و آزادی می کنند. در سازمان هایی که شکست می خورند پنهان کاری رواج دارد.
4- مشارکت افراد در دگرگونی ها: در سال های اخیر مفاهیمی نظیر مشارکت، همکاری و توان افزایی بسیار گسترش یافته است. نویسنده معتقد است بین مفهوم توان افزایی و اموری نظیر تعدیل نیرو و مهندسی مجدد سازمان ها، تقابل وجود دارد. اما با این همه رهبران واقعی می کوشند تا این برخورد ها را به شیوه ای منطقی اداره کنند. بر این اساس در دراز مدت می توان نمونه هایی از سازگاری این مفاهیم را با یکدیگر ملاحظه کرد. نمونه ی آن را هم می توان سه سال پس از تعدیل نیرو در جنرال الکتریک مشاهده نمود.
ششم – به کار معنا بدهید
رهبران بزرگ حتی پیش پا افتاده ترین کارها را با معنا و مفهوم می کنند و حتی ملال آور ترین فعالیت را به رسالتی الهام بخش تبدیل می کنند به طوری که آن فعالیت سبب جذب و نشاط کارکنان می شود. اگر هدف و معنا کار را به کارکنان گوشزد کنیم، کارآیی و بهره وری آنها تقویت می شود.
رهبران بزرگ در دنیای کسب و کار می توانند هدف را طوری تعریف کنند که سبب برانگیختن افراد و هنرنمایی آنها شود.
بسیاری از کارکنان هنوز هم از محیط کار ناخرسندند، محیط کار آنها را سرگرم می کند، اما دل و جان آنها درگیر کار نیست. “رضایت شغلی” و “معنا بودن محیط کار” با هم خیلی فرق دارند. افراد می خواهند محیط کار به جامعه ای کوچک تبدیل شود به طوری که مستعد گفت و شنود باشد و بین افراد پیوند برقرار کند. افراد سرپناهی می خواهند تا در آن هنرهای خود را نشان دهند. دستمزدهای کلان به تنهایی محیط کار را دلچسب و هدفمند نمی کند.
همه گروه های برگزیده علاوه برداشتن رسالت، برای خود رهبرانی دارند که خود را وقف آزاد کردن و رها کردن توانایی های همکاران خود می کنند.
یکی از هنرهای مدیران گروه های برگزیده، آگاهی به این نکته است که کارهای بزرگ و جهادآسا شوند.
بهترین کارکنان سازمان ها کسانی اند که روحیه داوطلبی دارند. داوطلبان قرارداد نمی خواهند، عهد و میثاق می خواهند. این گونه مناسبات مشوق آزادی و پاسخگوی نیاز های اصیل است و به کار معنا و گرمی می دهد.
هفتم – حس تعلق و وابستگی را بیدار کنید
شعار مدیرانی که اشتیاق کارکنان به عضویت در جامعه یا گروه را درک می کنند بسیاری اندک است اگر افراد امکان شکوفایی پیدا کنند به یکدیگر یاری می دهند تا به بزرگی و کمال دست پیدا کنند. یک نویسنده ایتالیایی می گوید:
ما انسان ها فرشته هایی هستیم که یک بال داریم، پرواز هنگامی مسیر می شود که بال به بال یکدیگر بدهیم.
در این زمانه بهترین مدیران کسانی اند که گروه ساز و جامعه سازند. چگونه می توان خواست همه ذینفعان را در بنگاه های تعدیل کرد؟ چاره این است که نسبت به جامعه و گروه، احساس دلبستگی ایجاد کنیم. اعتماد چسب و ملاطی است که گروه ها را به یکدیگر پیوند می دهد.
چگونه می توان روشن بینی مدیران را افزایش داد؟ پیشنهاد و توصیه نویسنده این است که مدیران باید بر حجم مطالعات خود بیفزایند و برای پرهیز از سبک مدیریت امر و نهی، به خواندن تاریخ، زندگی نامه ها و تفسیرهای گوناگون بپردازند.
اگر قرار باشد کارکنان توانایی خود را بروز دهند با میزان آزادی و اختیار آنها افزایش یابد و اگر کارکنان برانگیخته شوند، در واقع بر نفوذ و اقتدار مدیران افزوده می شود.
به گفته ی پیتر دراکر هدف اصلی مدیران و رهبران، ایجاد جامعه ای است انسانی که چسب و ملاط آن، کار و هدف نهایی مشترک است. از آنجا که رهبران با انسان ها سروکار دارند نه اشیا رهبران بدون اصول ارزشی، تعهد و ایمان، نه تنها غیرانسانی که زیان آور است.
فناوری را می توان به خدمت ارتباطات درآورد و از آن در بناکردن جامعه استفاده کرد. می توان با نامه الکترونیکی با سراسر دنیا تماس گرفت، اما مشکل بتوان فقط با این ابزار جامعه ای انسانس ایجاد کرد. نویسنده اعتقاد دارد که برای ایجاد حس علاقه مندی و دلبستگی به گروه و جامعه، تماس رو در رو لازم است.
هشتم – خود را برای آینده آماده کنید
هرچه بیشتر سزاوار اعتماد شویم و هر چه با زمانه خود هماهنگ شویم، بهتر می توانیم تحول سازمان ها را رهبری کنیم. انسان های اصیل و سزاوار اعتماد، اهل عمل و حرکت هستند.
به گفته ی نویسنده، بیشتر مدیرانی که طرف صحبت او بوده اند می گفتند بیش از موفقیت از شکست در گرفته اند. مدیران کارآمد، نماد و مظهر همکاری خلاق و آفریننده ی هدف مشترک هستند. یکی از وظایف برجسته ی هر مدیر پرورش مدیران دیگر و فراهم ساختن شرایطی است که توانایی کارکنان را در تصمیم گیری و ایجاد دگرگونی تقویت کند. یک نویسنده می گوید: «نشانه ها وصفات رهبران برجسته پیش از هر چیز در پیروان و زیردستان آنها خودنمایی می کند.»
ده صفت برجسته مدیران و رهبران آینده
1- رهبران موفق خودآگاه هستند و عزت نفس دارند: آنها به موقع، نیاز به انواع شایستگی های جدید را درک می کنند و از ضرورت تغییر نمی هراسند.
2- رهبران موفق چنان رفتار می کنند که مرزها حریم ها نفوذپذیر شوند: تنها راه این تیزبینی و نفوذپذیری آن است که همواره با مشتریان، جامعه و دنیای پیرامون در تماس باشند.
3- استفاده از نیروی زنان یکی از مزیت های رقابتی است: باید این را از خود دور کنیم که یگانه راه موفقیت زنان تقلید از مردان است.
4- آرمان و هدف نهایی رهبران موفق، روشن است: رهبری یعنی کار درست کردن، درحالی که مدیریت یعنی در انجام دادن کارها.
5- اعتماد آفرینی: رهبران باید در ارتباط های خود صریح و قابل اعتماد باشند. بیشتر ارتباط ها باید رو در رو باشد.
6- عملگرایی و طرفداری از عمل: فکر و تامل به تنهایی کافی نیست، عمل هم لازم است و بعد برای آگاهی از شیوه امور باید بازخورد گرفت.
7- انتخاب آرمان های پرمعنا: آرمان های برگزیده، انسان را از حاشیه به متن می کشاند. راهی که سبب می شود آرمان سازمان، آرمان همه کارکنان باشند آن است که برای آنها با معنا و منطقی باشد.
8- استقبال از فناوری های پیشرفته: رهبران نه تنها باید با فناوری های پیشرفته مانوس شوند، بلکه باید بیش از گذشته، به طوری عملی با آنها سر و کار داشته باشند.
9- رهبران باید اگر کوچک هستند دست به کارهایی بزرگ بزنند و اگر بزرگ هستند، افتادگی کنند.
10- و سرانجام، رهبران، شرکت ها را به صورت فدراسیون در می آورند: بیشتر سازمان های موفق، ویژگی های برجسته شرکت های بزرگ و کوچک را در هم می آمیزند و عملی ترین راه، به خصوص برای شرکت های بزرگ، فدرالیسم است.
پیام های کوتاه کتاب از زبان نویسنده
• کسب و کار باید در احترام به دگر اندیشان و پای بندی به تجربه و همکاری، علم و دانش را سرمشق قرار دهد.
• سازمان های موفق مبرم ترین وظیفه ی خود را یافتن مشکل می دانند نه حل آن.
• صدای رهبران برجسته، رساترین صدا نیست، اما گوش های آنها شنوا ترین و حساس ترین است.
• پیدا شدن علاقه به ایجاد روابط انسانی در دنیای کسب و کار، عمدتا به خاطر این است که ما در جستجوی خود آگاهی هستیم.
چهار ویژگی اقتصاد آینده به اعتقاد نویسنده
1- وابستگی متقابل به جای رقابت
2- هرج و مرج و ناپایداری به جای آمادگی و قطعیت
3- بزرگی بنگاه ها به جای کوچکی
4- مختلط و چند ملیتی بودن بنگاه ها به جای ملی بودن
در آخر هم استاد از عزیز و گرانقدر خود، جناب “مهدی یاراحمدی خراسانی” -به عنوان عضوی کوچک از خانواده ی بزرگ دانشجویی ایشون- تقدیر تشکر دارم؛ چون شما در این ترمی که گذشت با رفتار و کردار خود به من خیلی چیز ها آموختید.
دیدگاهتان را بنویسید