داستان هایی درباره تبدیل اشتیاق به ثروت

مدت ها پیش، جنگجویی بزرگ باید تصمیمی می گرفت تا موفقیتش را در میدان جنگ تضمین می کرد. او تصمیم داشت نیروهای مسلح خود را به جنگ در برابر دشمنی قدرتمند بفرستد، که افرادش بیشتر از افراد او بود. او در حالی که سربازانش سوار بر کشتی های کوچک بودند، به سمت کشور دشمن حرکت کرد. سربازان و تجهیزات جنگی را پیاده کرد و سپس دستور داد کشتی هایی را که آنها را برده بودند، بسوزانند. قبل از اولین نبرد، خطاب به افرادش گفت: «شما می بینید که کشتی ها دارند دود می شوند و به هوا می روند. یعنی این که ما نمیتوانیم این سواحل را زنده ترک کنیم مگر این که پیروز شویم. ما هیچ چاره ای نداریم – یا پیروز می شویم یا می میریم.» آنها پیروز شدند.
اشتیاق سوزان برای رسیدن به موفقیت
هر شخصی که در هر تعهدی پیروز می شود باید راضی باشد کشتی هایش را بسوزاند و همه ی امکانات عقب نشینی را از بین ببرد. فقط با این کار آدم می تواند از حفظ آن حالت ذهنی معروف به اشتیاقی سوزان برای پیروز شدن، مطمئن شود. که همین امر برای موفقیت ضروری است. فردای روز پس از آتش سوزی مهیب شیکاگو، گروهی از بازرگانان در استیت استریت (خیابانی طولانی در شیکاگو) ایستادند و به آثار آتش سوزی ای نگاه کردند که زمانی فروشگاه های آنها بود. جلسه ای تشکیل دادند تا تصمیم بگیرند که آیا تلاش کنند تا آنجا را دوباره بسازند، یا از شیکاگو بروند و در بخشی آینده دارتر دوباره شروع کنند. آنها به یک نتیجه رسیدند. همه به جز یک نفر. شیکاگو را ترک کنند. بازرگانی که تصمیم گرفت بماند و آن جا را از نو بسازد انگشتش را به بقایای فروشگاهش نشانه گرفت و گفت: «آقایان، در این نقطه، من بزرگترین فروشگاه دنیا را خواهم ساخت، هرچند باری هم که به طور کامل بسوزد و نابود شود، مهم نیست.» امروز همین جور آن جا می ایستد، یادبودی شاخص از قدرت آن حالت ذهنی معروف به اشتیاقی سوزان. کار آسانی که مارشال فیلد انجام داد، درست همان کاری بود که بازرگانان همکارش انجام دادند. وقتی که رفتن سخت بود و آینده بسیار بد مینمود، آنها ایستادند و رفتند جایی که رفتن به آن جا آسان به نظر می رسید.

برنامه ریزی برای کسب ثروت
هر انسانی که مفهوم ثروت را درک کند، آرزویش را دارد. آرزو کردن ثروت نمی آورد. لیکن آرزوی ثروت کردن با حالتی از ذهن که به وسواسی فکری بدل شود، آن گاه برنامه ریزی برای کسب ثروت، و پشتیبانی از آن برنامه ها با پافشاری ای که شکست را نمی شناسد، ثروت به بار می آورد.
شش مرحله برای تبدیل اشتیاق به ثروت
شیوه ای که به وسیله ی آن اشتیاق برای ثروت می تواند به معادل مالی آن تبدیل شود متشکل از شش مرحلهی مشخص و عملی است:
- مقدار دقیق پولی را که آرزو دارید در ذهن خود تعیین کنید.کافی نیست که فقط بگویید، «من پول فراوان می خواهم.» مبلغ را صریح بیان کنید.
- به طور دقیق تعیین کنید تصمیم دارید درعوض پولی که می خواهید، چه چیزی بدهید. واقعیتی مثل «چیزی مفت و مجانی» وجود ندارد.
- تاریخی قطعی برای کسب پول دلخواه خود مشخص کنید.
- برنامه ای واضح برای اجرای خواسته ی خود تهیه کنید، و به سرعت، چه آماده بودید و چه نبودید، آن را اجرا کنید.
- صورت حسابی روشن و مختصر از مقدار پولی بنویسید که در نظر دارید به دست آورید. محدوده ی زمانی اکتساب آن را ذکر کنید. تعیین کنید در عوض پول، چه می دهید، و برنامه ای که از آن طریق می خواهید آن پول را بیندوزید، به طور واضح توضیح دهید.
- صورت حساب مکتوب خود را با صدای بلند بخوانید. روزی دوبار؛ یک بار درست قبل از خوابیدن به هنگام شب، و یک بار پس از بیدار شدن صبحگاهی. در حالی که متن را می خوانید، خود را از قبل صاحب آن ثروت ببینید. آن را حس و باور کنید.

هوشیار به پول بودن، برای رسیدن به ثروت کلان
فقط افرادی می توانند ثروت های کلان بیندوزند که «هوشیار به پول» می شوند. هوشیار به پول یعنی ذهن به قدری با اشتیاق برای ثروت اشباع شده باشد که شخص بتواند از قبل خود را صاحب آن ببیند. شاید برای افرادی که درباره ی اصول مقدماتی ذهن بشر آموزش ندیده اند، این دستورالعمل ها غیرعملی به نظر برسد. شاید برای کسانی که موفق نمی شوند صحت این شش مرحله را تشخیص بدهند، مفید باشد بدانند اطلاعاتی که این مراحل منتقل می کند از اندرو کارنگی گرفته شده است که او به عنوان کارگری معمولی در ذوب آهن شروع کرد. به رغم شروعی حقیرانه، کارنگی ترتیبی داد که این اصول ثروتی چشمگیر، بالغ بر صد میلیون دلار، برایش به بار آورد.
اندوختن ثروت را نمی توان به بخت و اقبال محول کرد
این شش مرحله ی توصیه شده در اینجا توسط توماس ادیسون به دقت بررسی شد. وی مهر تأیید خود را روی آنها گذاشت؛ مبنی بر این که نه فقط این مراحل برای اندوختن ثروت، بلکه برای نیل به هر هدف قطعی نیز ضروری هستند. این مراحل نیازی به اعمال شاقه ندارند، نیازی به فداکاری ندارند، و نیاز ندارند آدم مضحک یا ساده لوح باشد. در ضمن اجرای آنها نیازی به تحصیلات بالا ندارد. ولی اعمال موفقیت آمیز این شش گام مستلزم قدرت تخیل کافی است تا انسان بتواند ببیند و درک کند که اندوختن ثروت را نمی توان به بخت و اقبال محول کرد. انسان باید درک کند که همه ی کسانی که ثروت های کلان اندوخته اند، قبل از کسب ثروت، مقدار زیادی خیالبافی، امید، آرزو، اشتیاق و برنامه ریزی داشته اند.

شاید شما هم بدانید که هر رهبر بزرگی، از آغاز تمدن بشر تا به حال، آدمی خیالباف بودهاست. اگر شما ثروتی کلان در تخیل خود نبینید، هرگز آن را در حساب بانکی خود نخواهید دید. هیچ وقت مثل این دوره و زمانه، فرصتی به این بزرگی برای خیالباف های واقعی وجود نداشته است. ما که در این مسابقه برای ثروت شرکت داریم باید ترغیب شویم و بدانیم که این دنیای پویا که در آن زندگی می کنیم خواهان اندیشه های نو، شیوه های جدید انجام دادن کارها، رهبران جدید، مخترعان جدید، شیوه های جدید تدریس، شیوه های جدید بازاریابی، کتاب های جدید، ادبیات جدید، کاربردهای جدید برای رایانه ها، درمان های جدید برای بیماری ها و رویکردهای جدید برای هر جنبه از تجارت و زندگی است.
قطعیت هدف
پشت تقاضا برای چیزهای نو و بهتر، یک ویژگی هست که انسان برای پیروز شدن باید داشته باشد، و آن قطعیت هدف است به آگاهی از هر آنچه شخص می خواهد، و اشتیاقی سوزان برای کسب آن. صورت گرفتن این امر مستلزم خیالباف های واقعی است تا بتوانند به رویاهای خود جامه ی عمل بپوشانند. خیالباف های واقعی همواره قالب سازان تمدن بوده و خواهند بود. ما که آرزو داریم ثروت بیندوزیم، باید یادمان باشد که رهبران واقعی دنیا همواره افرادی بوده اند که نیروهای نامحسوس و نادیده ی فرصت تولدنیافته را مهار و در عمل از آنها استفاده کرده اند. آنها آن نیروها (یا تکانه های فکر) را به آسمان خراش ها، شهرها، کارخانه ها، هواپیماها، اتومبیل ها، مراکز بهداری بهتر، و هر شکلی از آسودگی که زندگی را لذت بخش تر می کند، تبدیل کرده اند. بردباری و ذهنی روشن، ضرورت هایی واقعی برای خیالبافان امروز است. آن افرادی که از اندیشه های نو می ترسند، پیش از آن که شروع کنند، محکوم به فنا هستند. هیچ گاه زمانی مساعدتر از زمان حال برای پیشگامان وجود نداشته است.
این دنیا، دنیای تجاری، مالی و صنعتی پهناوری است که می تواند در راستای کارهای جدید و پرثمر، متحول و به کار گرفته شود.
دیدگاهتان را بنویسید