دو داستان درباره مدیریت قاطع
زندگی پس از مرگ
رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
كارمند: بله!
رئیس: خوبه. چون وقتی صبح امروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه پدرتان اداره را ترك كردید، او به اینجا آمد و گفت كه می خواهد شما را ببیند!
تصمیم قاطع مدیریتی
روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالی كه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در كنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه می كرد.
جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می كنی؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.» مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از كیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به كارمندان خود حقوق می دهیم كه كار كنند نه اینكه یك جا بایستند و بیكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از كارمند دیگری كه در نزدیكیش بود پرسید: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»
كارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیك پیتزا فروشی بود كه برای كاركنان پیتزا آورده بود.»
شرح حكایت:
برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی شناسند، ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را درباره آنها گرفته و اجرا می كنند.
دیدگاهتان را بنویسید